کد مطلب:29275 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

فیض کاشانی












.

4054. فیض كاشانی می گوید:


آمدم بر سرِ ثنای علی
ای دل و جان من فدای علی


مظهر كبریای لاهوت است
چون كنم وصف كبریای علی؟


نفْس پیغمبر است و سرّ خدا
چه توان گفت در ثنای علی؟


قدر او برتر است از كَونین
كی ثنایی بُود سزای علی؟


جز خدا قدر او نمی داند
به خدای من و خدای علی


در حق غیر، كی فرود آمد
ز آسمان، نصّ «إنَّما»ی علی؟


از كجا شرح می توانم كرد
آنچه حق گفت در وفای علی؟


وه كه بیگانگان چه ها كردند
چون نبودند آشنای علی


آن جماعت كه حقّ او بردند
سعی كردند در جفای علی


به خدا در جهان، پس از احمد
نشود هیچ كس به جای علی


بعد از آن، باقیان اهل البیت
حُجَج حق و اوصیای علی


حسن مجتبی، حسین شهید
آن دو فرزند دلگشای علی


سیّد عابدین و باقرِ علم
صادق و كاظم و رضای علی


تقی و هادی و زكی، مهدی
دودمان بتول، تای علی


باد از ما درود بر ایشان
تا بُود در جنان، بقای علی


هر دو عالم طفیل ایشان است
هردو كَوْن آمد از برای علی


روز محشر، حساب جن و بشر
وا گذارد خدا برای علی


او قسیم بهشت و دوزخ ماست
این خبر آمد از خدای علی


من كی ام تا زنم از ایشان دم
یا كه باشم سخنسرای علی؟


گر بپرسند كیستی؟ گویم:
ذرّه ای محو در هوای علی


یا نیم هیچ جز محبّت او
پای تا سر، همه ولای علی


لایق بندگی نیم او را
جان پاكم به خاك پای علی


یا الهی! به روز حشرم ده
جای در سایه لوای علی


مهر او را شفیع من گردان
بهره ور سازم از لقای علی


حالیا ده به نقد توفیقم
تا شوم تابع هدای علی


كارهای مرا چنان گردان
كه بُود جمله در رضای علی


یافتم ره به سوی درگه تو
از سخن های جانفزای علی


دیده روشن شد از غبار رهش
راه دیدم به توتیای علی


با من آن كرد، كان سزای وی است
نیستم من ولی سزای علی


من ندانم چه سان كنم شكرش
هم تو از من بده جزای علی


شكر آن كو رَهَم نمود به تو
تو بیفزای بر عُلای علی


گنهم گر چه هست بی حد و حصر
لیك هستم ز اولیای علی


نامه ام گر تهی است از حَسَنات
دل پُر دارم از ولای علی


مِهر او می برد مرا به بهشت
می روم سوی حق به پای علی


همچو سایه كه می رود پیِ مِهر
می رود «فیض» در قفای علی.[2].









    1. محمّد بن شاه مرتضی قمی، مشهور به «ملّا محسن فیض كاشانی»، از فقیهان و حكیمان معروف عصر صفوی است. او در قم و سپس كاشان به تحصیل پرداخت. آن گاه به شیراز رفت و نزد سیّد ماجد بحرانی و ملّا صدرا تلمّذ كرد. وی تألیفات فراوانی دارد كه از جمله آنها می توان:أصول المعارف، كلمات مكنونه، الصافی، الوافی و المَحَجّة البیضاء، را نام برد. بیش از شش تا هفت هزار بیت شعر از وی باقی مانده است. او سال های پایانی عمر خویش را در كاشان زیست و به سال 1091ق، همان جا در گذشت.
    2. دیوان ملّا محمد محسن فیض كاشانی (تصحیح:مصطفی فیض كاشانی، تهران:اُسوه، 1371 ش):423/1.